۱۳۹۰ دی ۱۶, جمعه

شورای تمدن،حربۀ نفاق یا اتحاد؟!

شورای تمدن یا شورای چهار کود( 1-سید آباد حیدر آباد،2- دره سادات،3- فولادی، 4-شهیدان)ابتکار نوین حکومت محلی بامیان در رتق وفتق امور دولتداری است؛تا بدین وسیله توان خویش را در اداره امورفرهنگی،اجتماعی وسیاسی اقتصادی ولایت بامیان افزایش دهد.حکومتی که تاکنون عملکردچشمگیری از خود نشان نداده است هرچند که منسوبین آن تلاش ممدی را دراین راستاداشته اند.
سیری در گذشته تاریخی مردم هزاره جات وحوادث چند سال اخیر از زمان پایه گذاری اولین دولت رسمی افغانستان تاکنون وساختار فعلی دولت افغانستان بیانگر دو موضوع مهم است:
1- تنزیل سطح فرهنگی،اجتماعی وسیاسی اقتصادی مردم هزاره در گذشته:ولایت بامیان با مردم خونگرم وبی غرضش که بعنوان مرکز هزاره جات ومرکزیت قومی بنام هزاره می باشد؛از دیرباز پس از مورد غضب قرار گرفتن امیر جلاد وخونخوار،عبدالرحمن(قتل عام حدودا یک ونیم میلیونی هزاره ها،فروش زنان ،دختران ومردان هزاره به حیث کنیز وغلام و...)با نیت حذف بزرگترین قوم زمانش؛و بدنبال وی فرزند خلفش در پیروی از سیاست پدربا صدرو فرامین کذایی وگوناگون، هم و غمش بر این بود تا باقی مانده این قوم مغرور را کوچک وخوار نگاه دارد .حربه ها ونیرنگهای مختلف سیاسی بکار رفت،خوش خدمتان این قوم انعام ها گرفتند تا مردم ما تنها نیروی کاری (جوالی) باشد نه افراد مؤثر فرهنگی،اجتماعی وسیاسی اقتصادی بر جو اختناق،تبعیض وظالمانه آن زمان؛چنانچه این امیران خونخوار ومغبض معتقد بودند که:
الف ) اگرافغانستان از تمام هزاره ها خالی میگشت آنان خود مجبور بودند مانند خرها کارکنند".
ب ) تجمع هزاره های فراری درخارج مرزهای افغانستان باعث توانمند شدن هزاره ها وبه نفع آینده حکومت آنها تلقی نمی گردیده است.
ج ) بدنبال سیاست حذف قوم هزاره طی فرمان سال 1322 ق باقید " زمان" ودرصورت برنگشتن ساکنان زمین های متباقی آنان نیز" میان مهاجرین توزیع میگردد".بشکلی که ملکیت غضبی مردم را توسط مهاجرین استدلال وشکل قانونی میداده است؛که امروز نیز با استناد بر همان فرمان ها کوچیان تمام کوه، وتپه های کشور را ملکیت خویش میدانند"
د ) نرمش، مقابل خوانین ورهبران مذهبی هزاره ترفندی است جهت کنترول وسوق دادن هزاره ها مطابق میل حاکمان مستبد دولت.
२- تنزیل فرهنگی،اجتماعی وسیاسی اقتصادی مردم هزاره در زمان حال:متأسفانه امروزه نیز مردم هزاره پس از تحمل سالها رنج وبیعدالتی وقربانی شدن فرزندان دلیرش،به یمن خوش خدمتی تیکه داران نتوانسته است از حیطۀ سیاست عبدالرحمانی که توسط مردان خلفش به اشکال گوناگون تطبیق می شود،بیرون آید؛سیاستمردانش منزوی شده وتعداد کمی از آنان نیز کمرنگ بوده وپرده داری می کنند.
بیماری مرموز ومزمن نفاق تن زخمی هزاره جات را رنجور ساخته است.هرروزه شاهد پرپرشدن فرزندان این مرز و بوم می باشیم؛تفرقه افکنان با برجسته سازی منطقه گرایی ( ورسی،پنجوی،بامیانی،غزنی چی و...)سعی دارند تا روزگار بر وفق مرادشان شود.
درچنین شرایطی که اتحاد ضرورت مبرم جامعه ماست،چنانکه رهبر شهید بابه مزاری فریاد کرد وبپایش جان داد؛آیا شایسته است چنین ابتکاری که نتیجه اش جز زیان نخواهد بود،پا به عرصه نهد؟! و در ازای تأمین منافعی سلیقوی،صحّه بر سیاست غیر انسانی سیاست بازان دغل بگذارد؟! حال خواسته یا ناخواسته.
آیا بغیر از چهار کود مذکور،دیگر شهروندان بامیانی هیچ نقشی در تعیین سرنوشت بامیان ندارند،وباید فقط بحیث نیروی کاری از آنها استفاده شود؟! احسنت به مبتکرین چنین سیاست شومی،وبحق پای جای پای امیران دغل وخونخواری گذاشته اند که بجز حذف ومحو چنین قومی(هزاره) نیت ومقصد دیگری نداشتند.
چنین نیاتی طور حتم نتیجه نداده است ونخواهد داد؛چرا که اساس وپایۀ چنین سیاست هایی سست وزود گذر بوده وگذشت زمان این امر را به اثبات خواهد رساند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر